بسم الله الرحمن ارحیم

هل الدین إلّا الحبّ و البغض؟

از بغض میگذریم تا وقتی دیگر که مفصّل به حسابش رسیدگی کنیم.

اما بدون مقدمه یه سوال میکنم:

من و شما چقدر حسرت میخوریم که ای کاش ما هم زمان امام حسین علیه السلام بودیم و یاری اش میکردیم؟

اعتقاد ما بر این است که نقش ها ماندگار هستند و این بازیگرها هستند که در طول تاریخ های مختلف،‌ عوض مشوند.

نیمه های سال 60 هجری تا برسه به دهم عاشورای 61 هجری، سه گروه فعال شد:

1. یاران و حامیان حسین

2. دشمنان و بدخواهان حسین

3. نه حسینی و نه یزیدی (بی تفاوت)


اکثریت آدمهای این سه دسته ی بالا، حسین علیه السلام را دوست داشتند و محبت ایشان را در دل داشتند.

اما آیا میزان محبت ها یکسان بود؟

قطعا نه؛ هیچ وقت میزان محبت حبیب، زهیر، سعید، قاسم با عبدالله بن عمر، شریح قاضی، سلیمان بن صرد خزاعی، شبث ربیعی یکسان نبود.

و اگر بود،قطعا حادثه ی کربلا اتفاق نمی افتاد.

و تاریخ عوض میشد.

اگر خواسته باشم غربت امام حسین علیه السلام را ریشه یابی کنم، با نگاه " میزان محبت " به ایشان وارد میشوم.

 

ادامه مطلب را مطالع نمائید......

قطعا محبت ها نسبت به امام، یکسان نبود.


همه ی مردم مدینه، امام را دوست داشتند و به او محبت داشتند؛

اما پرواضح است، کسانی که در شروع سفر تاریخی امام، ایشان را یاری کردند، میزان محبتشان به امام بیشتر از آنهایی بود که در مدینه ماندند.... (البته بر ما پوشیده نیست که باید عده ای از بازماندگان را از مابقی، جداکرد که عذر موجهی برای عدم یاری داشتند.)


با ورودامام حسین علیه السلام به مکه، عده ای از امام جدا شدند و عده ای دیگر، به امام پیوستند.

از قضا، عده ای هم امام را نصیحت کردند که خود را به کشتن ندهد؛ و چقدر از همانها که امام را یاری نکردند،یا از امام جدا شدند، برای او گریستند...

اما میزان محبتشان به امام، در همان قدر گریستن بود و قطعا میزان محبت آن ده هزار نفری که به همراه امام، از مکه خارج شدند، بیشتر از آن هایی بود که در مکه ماندند و سیدالشهداء را با اشک بدرقه کردند.


امام حسین علیه السلام با آن کاروان عطیم، به منزل "زباله" رسید و در این جا بود که از شهادت مسلم بن عقیل آگاه شد

خبر به کاروانیان رسید؛ عده ی زیادی، فهمیدند که قضیه خیلی جدی تر از این حرفهاست!

پس به بهانه های متفاوت، امام را تنها گذاشتند و رفتند

قبول نداری، میزان محبت آنهایی که رفتند، از آنانی که ماندند، بسیار کمتر بود؟

میزان محبت آنها، فقط تا منزل "زباله" و دوران صلح و آرامش دوام داشت


مدت کوتاهی از این گذشت، تا اینکه خبر شهادت "قیس بن مسهّر" نیز به امام رسید

اما چه بگویم از این که، باز عده ای بودند که امید به آینده ای روشن داشتند، اما با آگاهی از خبر شهادت قیس، دست از همراهی امام کشیدند و او را تنها گذاشتند و رفتند؛

چه میگویی؟ میزان محبتشان کمتر از آنهایی که ثابت قدم ماندند و امام را یاری کردند، نبود؟؟؟


کاروان امام حرکت کرد تا اینکه "حرّ بن یزید ریاحی" و سپاه هزار نفری اش، راه را بر امام بستند و سختی را بر امام تحمیل کردند

و باز بودند آنانی که نتوانستند آن وضعیت را تحمل کنند و بالأخره با نفس خود کنار آمدند که امام را نتنها بگذارند...

میزان محبت ها، خودش را نشان میدهد


... تا شب عاشورا که امام در محفل صمیمی یارانش، خطاب به آنها می فرماید: " فإنّی لا أعلَم أصحابا أصلَحَ منکم "؛ براستی که من اصحاب و یارانی برتر از شما سراغ ندارم....

و چه اصحابی! : عباس بود، مسلم بن عوسجه بود، سعیدبن عبدالله حنفی بود، زهیر بود، محمد بن بشیر بود، ......

و چه زیبا به پای محبتشان ماندند و عاشقانه در رکاب مولایشان به شهادت رسیدند.

اما باز هم کسی ماند که میزان محبتش به حسین علیه السلام، نسبت به شهدای دیگر کمتر باشد و امام را تنها بگذارد؟


بله؛ "ضحّاک بن عبدااله مشرقی" از یاران امام بود که با ایشان شرط گذاشته بود که تا زمانی خواهم ماند که بدانم، ماندنم سود و فایده ای دارد؛ ولی یابن رسول الله! هر گاه دیدم ماندم فایده ای ندارد و تنها ماندی، میدان را ترک خواهم کرد

تا اینکه ظهر عاشورا در بحبوحه ی جنگ، آمد خدمت امام: آقاجان یادت می آید آن شرطی که با شما گذاشتم؟

آقا فرمودند: بله یادم می آید؛ حالا چگونه میدان را ترک خواهی کرد در حالی که مرکبی نداری؟

عرض کرد: اسبی را در خیمه ام گذاشته ام تا در چنین موقع، از آن استفاده کنم؛

باورتان میشود در آن موقعی که یاران امام شهید شده اند و برای امام، یاری نمانده است، او را غریب و تنها ببیند ولی صحنه را ترک کند؟؟؟؟؟

باید بر غربت امام گریست...

آیا میزان محبت ضحاک را با شهدای در رکاب آقا، یکسان بدانیم؟

اما باز هم ضحّاک خیلی مردانگی کرد که توانست تا آنجا به پای امامش بماند، اما میزان محبت او، از این بیشتر نمی کشید...


این را نوشتم برای خودم و آنهایی که ادعای محبت مهدیِ فاطمه را دارند

چقدر این محبت مان محکم است؟

آیا میزان محبت مان تا کجا، امام را همراهی میکند؟

تا لحظه ای که امام، یار داشته باشد؟

یعنی هر وقت امام بی یاور شد، او را در غربت خود، تنها میگذاریم؟!!!!

پناه می برم به خدا...

حجت اله شیربتی



www.shirboti.ir