امروز 17 ذی الحجه است
کاروان عظیم حجاج به وادی (( قُدَید )) رسید که تا غدیر، حدود یک روز فاصله داشت.
آبادی (( قدید )) در آغاز وادی قرار داشت و (( غدیرخم )) در انتهای همین وادی بود.
با ورود به (( قدید )) کاروان توقف کرد و مردم برای استراحت یاده شدند.
با فرا رسیدن هنگام نماز، همگی نمازجماعت را به امامت رسول الله صلی الله علیه وآله خواندند.
حضرت بعد از نماز، صدای خود را بلند کرد و طوری که همه بشنوند فرمود:
"" خدایا! به علی، محبت در سینه ی مومنین و هیبت و عظمت در سینه ی منافقین عنایت فرما ""
هنگامی که زمان استراحت ددر (( قدید )) به پایان رسیدوکاروان آماده ی حرکت شد، منافقین با نزدیک شدن به غدیر، سعی کردند نقشه های خود را عملی کنند.
به همین سبب نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمدند و اجازه خواستند که از کاروان جدا شده و از شرکت در مراسم غدیر معاف شوند تا زودتر به خانه هایشان برسند!!!!
آنها می خواستند در غدیر نباشند تا بتوانند نقشه های بعدی خود را طبق برنامه انجام دهند.
پیامبر صلی الله علیه وآله با شنیدن این گفتار ناراحت شده و فرمود:
"" چه شده که از پیامبرتان گریزانید به حدّی که اگر سمتی از درختی به سوی من باشد، شما همان سویش را مبغوض تر می دارید؟ ""
در اینجا همگی شرمنده شدند و برگشتند و این چنین، یکی از توطئه های منافقین توسط پیامبر صلی الله علیه وآله نافرجام ماند.
اینک کاروان دوباره به راه افتاد تا به غدیر خم برسد و آنجا مراسمی را ببیند که آینده ی مسلمانان در گرو آن است.